(Part7)
15 سال دروغ
{چقدر دلم برای این لحظه تنگ میشه در حالی که هنوز تموم نشده! الیزا}
5سبتامبر 2029
ساعت:12:20
از تعجب وترس زیاد زمین میوفتم عین دیونه ها لبخند میزنم "شوخی میکنی دیگه!" جنگکوک فقط نگاهم میکنه اون پسر دستامو از پشت بسته چطور میشه؟! همان طور که روی زمین نشستم احساس میکنم کل کار هایم را کنترل میکند صدای اون منو به خودم میارم وسرمو میچرخونم تا صورتشو ببینم"فکر میکنم یکم روی این مسئله حساسی.اینطور نیست؟"بلند میشم وخودمو جمع وجور میکنم در! پشت سر جونگکوک یه دره چرا متوجهش نشدم لبخندی میزنم "چرا این طور فکر میکنی؟ شاید تا چند روز دیگه قدرت ندارم باشم مگه مهمه؟" و شروع میکنم به دویدن جونگکوک باید برای متوقف کردن من دست وپامو ببندی در رو خیلی سریع باز میکنم از پله ها میرم پایین تا اینکه به یکی میخورم
**
چشمامو که باز میکنم اون رو میبینم با اون صورت زیبا رو میبینم یا خدا اینجا بهشته ؟این پسر قشنگ کیه؟ وایستا من روش دراز کشیدم فورا بلند میشم "هی چرا حواست نیست؟" صداش از صورتش جذاب تره چشمام برق میزنه ومن من میکنم که میگه"آها تو همون فامیل جونگکوکی؟ که قراره چند ماه اینجا باشه؟" باشنیدن اسم اون عوضی حروم زاده صورتم در هم میرود عه به بقیه گفته من فامیلشم تو عمرات زندگیم سعی نکردم اعضای بی تی اس رو بشناسم اسم هیچ کدوم رو به جز جونگکوک نمی دونم ای کاش یاد میگرفتم می خوام بدونم اسمش چیه از زمین بلند میشه در خیالت و زیبای اون غرق شدم که صدای پشت سرم اعصابمو خورد میکنه بابا من میخواستم نجاتش بدم بعد میاد زندانیم میکنه"آره این فامیل منه تهیونگ" تهیونگ ؟ اسم این پسر تهیونگه خدایا چرا این قدر جذابه تهیونگ میگه:"چند سالشه ؟ عین یه بچه از پله ها میدوه"
- هیما 21 سالشه بچست
_انگار باید از یه بچه مراقبت کنی
_بیشتر یه جوجه
جونگکوک وتهیونگ میخندن ومنم از عصبانیت میترکم وچند تا پسر دیگه هم میان "اینجا چه خبره؟" تهیونگ میخنده میگه"ببینید جونگکوک کوچولوی ما اونقدر بزرگ شده که بچه بزرگ میکنه!"
_حالا این دختره کیه ؟جونگکوک دوست دختر گرفتی؟
_نه بابا جین این همون فامیلمه
_که این طور
تهیونگ رو به روی من می ایستد واقعا قد بلندی داره باید سرمو بالا بگیرم زبونشو بیرون میاره بعد میخنده"جونگکوک رو زیاد ناراحت نکن"دست به موهام میکشه عین بچه هاباهام رفتار میکند بعد میره "من میرم بچه ها" الان دقیقا چی شد؟ من نمی تونم از این خونه فرار کنم کسی که چند ثانیه پیش روش کراش زدم به لطف جونگکوک بهم میگه بچه قدرتمو از دست دادم چون هنوز به سن بلوغ شیاطین نرسیدم ضعیفم پیش یه انسان گیر کردم که بیشتر از خودم درمورد شیاطین میدونه جونگکوک که خال کوبی هاش معلومه از پله ها میاد پایین لبخندی میزند حالا بهش نگاه میکنم تفاوت قدیم با همه ی پسرای اینجا زیاده حالا که یادم میاد لباسای من همه خونی وپاره بودن من الان چی پوشیدم نگاهی به لباسم میندازم یه تاب سیاه با یه شروال سیاه خوبه سیاه وایستا کی لباس منو عوض کرده؟ دستمو به یکم پایین تر از شانه ی چپم میگیرم اون جا پر از خود زنیه برای همینه هیچ وقت تاب نمی پوشم جونگکوک که انگار متوجه شده کوتشو در میاره روم میندازه چشمام از تعجب کشاد میشه جونگکوک لبخندی میزنه"جونگکوک."
-چی؟
_اگه شرطمو قبول کنی ازت مراقبت میکنم
ادامه دارد.....
#بنگتن
#بی_تی_اس
#آرمی
#اتحاد_آرمی_های_ایران
#بنگتن_بویز
#کیپاپ
#نامجون
#جین
#شوگا
#یونگی
#جیهوپ
#هوسوک
#جیمین
#وی
#تهیونگ
#جونگکوک
#جانگکوک
#بنفش
#استی
#هیونجین
#فلیکس
#چان
#بنگ چان
#استار
#سونگمین
#لینو
# انیمه
# بی تی اس
#گوجو ساتورو
#جوجوتسو کایست
#کره
#کیدراما
#کیدرامر
#بک
{چقدر دلم برای این لحظه تنگ میشه در حالی که هنوز تموم نشده! الیزا}
5سبتامبر 2029
ساعت:12:20
از تعجب وترس زیاد زمین میوفتم عین دیونه ها لبخند میزنم "شوخی میکنی دیگه!" جنگکوک فقط نگاهم میکنه اون پسر دستامو از پشت بسته چطور میشه؟! همان طور که روی زمین نشستم احساس میکنم کل کار هایم را کنترل میکند صدای اون منو به خودم میارم وسرمو میچرخونم تا صورتشو ببینم"فکر میکنم یکم روی این مسئله حساسی.اینطور نیست؟"بلند میشم وخودمو جمع وجور میکنم در! پشت سر جونگکوک یه دره چرا متوجهش نشدم لبخندی میزنم "چرا این طور فکر میکنی؟ شاید تا چند روز دیگه قدرت ندارم باشم مگه مهمه؟" و شروع میکنم به دویدن جونگکوک باید برای متوقف کردن من دست وپامو ببندی در رو خیلی سریع باز میکنم از پله ها میرم پایین تا اینکه به یکی میخورم
**
چشمامو که باز میکنم اون رو میبینم با اون صورت زیبا رو میبینم یا خدا اینجا بهشته ؟این پسر قشنگ کیه؟ وایستا من روش دراز کشیدم فورا بلند میشم "هی چرا حواست نیست؟" صداش از صورتش جذاب تره چشمام برق میزنه ومن من میکنم که میگه"آها تو همون فامیل جونگکوکی؟ که قراره چند ماه اینجا باشه؟" باشنیدن اسم اون عوضی حروم زاده صورتم در هم میرود عه به بقیه گفته من فامیلشم تو عمرات زندگیم سعی نکردم اعضای بی تی اس رو بشناسم اسم هیچ کدوم رو به جز جونگکوک نمی دونم ای کاش یاد میگرفتم می خوام بدونم اسمش چیه از زمین بلند میشه در خیالت و زیبای اون غرق شدم که صدای پشت سرم اعصابمو خورد میکنه بابا من میخواستم نجاتش بدم بعد میاد زندانیم میکنه"آره این فامیل منه تهیونگ" تهیونگ ؟ اسم این پسر تهیونگه خدایا چرا این قدر جذابه تهیونگ میگه:"چند سالشه ؟ عین یه بچه از پله ها میدوه"
- هیما 21 سالشه بچست
_انگار باید از یه بچه مراقبت کنی
_بیشتر یه جوجه
جونگکوک وتهیونگ میخندن ومنم از عصبانیت میترکم وچند تا پسر دیگه هم میان "اینجا چه خبره؟" تهیونگ میخنده میگه"ببینید جونگکوک کوچولوی ما اونقدر بزرگ شده که بچه بزرگ میکنه!"
_حالا این دختره کیه ؟جونگکوک دوست دختر گرفتی؟
_نه بابا جین این همون فامیلمه
_که این طور
تهیونگ رو به روی من می ایستد واقعا قد بلندی داره باید سرمو بالا بگیرم زبونشو بیرون میاره بعد میخنده"جونگکوک رو زیاد ناراحت نکن"دست به موهام میکشه عین بچه هاباهام رفتار میکند بعد میره "من میرم بچه ها" الان دقیقا چی شد؟ من نمی تونم از این خونه فرار کنم کسی که چند ثانیه پیش روش کراش زدم به لطف جونگکوک بهم میگه بچه قدرتمو از دست دادم چون هنوز به سن بلوغ شیاطین نرسیدم ضعیفم پیش یه انسان گیر کردم که بیشتر از خودم درمورد شیاطین میدونه جونگکوک که خال کوبی هاش معلومه از پله ها میاد پایین لبخندی میزند حالا بهش نگاه میکنم تفاوت قدیم با همه ی پسرای اینجا زیاده حالا که یادم میاد لباسای من همه خونی وپاره بودن من الان چی پوشیدم نگاهی به لباسم میندازم یه تاب سیاه با یه شروال سیاه خوبه سیاه وایستا کی لباس منو عوض کرده؟ دستمو به یکم پایین تر از شانه ی چپم میگیرم اون جا پر از خود زنیه برای همینه هیچ وقت تاب نمی پوشم جونگکوک که انگار متوجه شده کوتشو در میاره روم میندازه چشمام از تعجب کشاد میشه جونگکوک لبخندی میزنه"جونگکوک."
-چی؟
_اگه شرطمو قبول کنی ازت مراقبت میکنم
ادامه دارد.....
#بنگتن
#بی_تی_اس
#آرمی
#اتحاد_آرمی_های_ایران
#بنگتن_بویز
#کیپاپ
#نامجون
#جین
#شوگا
#یونگی
#جیهوپ
#هوسوک
#جیمین
#وی
#تهیونگ
#جونگکوک
#جانگکوک
#بنفش
#استی
#هیونجین
#فلیکس
#چان
#بنگ چان
#استار
#سونگمین
#لینو
# انیمه
# بی تی اس
#گوجو ساتورو
#جوجوتسو کایست
#کره
#کیدراما
#کیدرامر
#بک
- ۱۱.۲k
- ۱۴ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط